سندرم های معاملاتی
سندرم های معاملاتی
سندروم یعنی مجموعه ای از علائم بیماری که توسط پزشک مشاهده میشود یا اینکه به توسط بیمار احساس شود. در این مقاله تلاش نمودیم عمده ترین معضلات معاملاتی را تحت عنوان سندرم های معاملاتی را شناسایی و بررسی نموده و در دوبخش در اختیار عموم قرار دهیم (۱۳ سندرم).که ما در این مقاله ۶مورد از آن را تحت عنوان کلی سندروم های معاملاتی چیست؟ بیان میکنیم. به چهت ماندگاری مطالب در ذهن مخاطب سعی شده گاهی از القاب و مشاغلی که مشابه آن معضل معامله گری را دارند استفاده شود. پیشاپیش از تمام شاغلان نام برده در این سندرم ها بابت هر گونه سو تفاهم احتمالی پوزش میطلبیم.
سندرم کشتی نوح از سندرم های معاملاتی:
در بازارهای سرمایه ضرب المثل کلاسیک و معروفی وجود دارد :
(تمام تخم مرغ ها را در یک سبد نچین)
این عبارت در اصل اهمیت تئوری پورتفولیو و کاهش ریسک غیر سیستماتیک به طریق توزیع ریسک را نشان میدهد. اما افراط در این توزیع و فرا رفتن از توزیع بهینه (اپتیموم) می تواند نتیجه ی برعکس و کاهش بازدهی سیستم و سبد را به دنبال داشته باشد.
سرمایه گذار تازه کار اینگونه میاندیشد هر چقدر تعداد سهام بیشتری داشته باشد ریسک کمتری را متقبل می شود. پس اقدام به خریدهای کم حجم و پرتعداد سهام میکند و سبدش به جای یک پورتفو ، به کشتی نوح شباهت دارد.پروسه ی آنالیز و بررسی و رسیدگی به امور تک تک این سهام زمان بسیار را میگیرد. در این مواقع سرمایه گذار نمی تواند تسلط کافی بر پورتفو داشته باشد و بعد از مدتی بازدهی به شدت کم میشود. از طرف دیگر سرمایه گذارانی که پول کوچکی در اختیار دارند و تعداد سهام زیادی را می خرند کارمزد بیشتری میپردازند. زیرا کارمزد معاملات با ارزش کمتر از ۵۰۰ هزار تومان حدودا دو برابر کارمزد در حالت عادی می باشد.
به نظر شما رسیدگی و آبیاری ۵ درخت برای شما آسان تر و سریع تر است یا رسیدگی و آبیاری ۳۰ درخت؟
راهکار :
همیشه به خاطر داشته باشید مدیریت پورتفو بر اساس سرمایه های مختلف ، متفاوت است. اگر فردی دو میلیون تومان سرمایه داشته باشد شاید پر بازده ترین روش برایش تک سهم شدن در یک سهم مانند عرضه اولیه ها باشد. اما طبیعتا فردی با سرمایه بزرگی مانند ۵۰۰ میلیون تومان نیاز به افزایش تعداد سهام به منظور توزیع ریسک دارد. البته این تعداد نباید از یک حالت بهینه بیشتر شود زیرا از نظر مراقبت اثر معکوس می گذارد. همیشه بر اساس ریسک پذیری و میزان سرمایه خود رویکرد مناسب برای سبد چینی انتخاب نمایید. این پیدا کردن بالانس تعادلی و تعداد بهینه سهام داخل پورتفو می تواند بر اساس معیارهایی مانند میزان حجم سرمایه ، ریسک پذیری و استراتژی فردی متغییر باشد. اما از لحاظ تعداد افراط و تفریطی نباید صورت گیرد چون موجب انحراف معیار از ریسک متعادل میشود.
اگر احساس می کنید به سندرم کشتی نوح مبتلا هستید بدانید اولین گام رهایی شما، کم کردن تعداد سهام داخل پورتفو میباشد. با تعداد سهام زیاد داخل سبد هیچ گاه لذت سودهای بزرگ تر و شیرین تر را تجربه نمیکنید.
سندرم خلبان :
در میان تمام خلبان ها یک جمله و اصطلاح معروف وجود دارد : (پرواز و برخاستن از زمین اختیاری است، اما فرود اجباری است). همین جمله در معاملات این افراد حالتی کمال گرایانه را به وجود آورده است. به این صورت که گمان کنند لزوما اولین اشتباه آخرین اشتباه است . این افراد همیشه سعی در مقابله با اشتباه داشته و اصولا اعتقادی به پذیرش اشتباه و حد زیان ندارند.
افراد مبتلا به سندرم معاملاتی خلبان معتقدند اشتباه در معامله به هیچ وجه قابل پذیرش نیست. چون دیدگاهشان این است همان گونه که در پرواز اگر اشتباهی رخ دهد می تواند منجر به سقوط و ویرانی شود ؛ در بازار نیز اگر اشتباهی مرتکب شوند لزوما دیگر آخر کار است. این سندرم به هیچ وجه حد ضرر را نمی پذیرد. لزوما همیشه سعی در جبران اشتباه به واسطه میانگین گیری های پشت سرهم و ماندن بیش از حد با سهم و عدم پذیرش حد ضرر می باشند. غافل از اینکه ضرر و زیان جزئی جدانشدنی از ذات بازار است .
معامله گر موفق کسی است که اشتباهش را بپذیرد نه آن که بر اشتباه خود پافشاری نماید.
راهکار:
افراد مبتلا باید قبول نمایند همان گونه که در بازار اصطلاحاتی به عنوان سود ، مجامع سالانه ، افزایش سرمایه شرکت ها و …. مرسوم است زیان نیز به عنوان عنصر جدانشدنی از بازار میباشد. درصورتی که پذیرش زیان ها اصلا کار اشتباهی نیست بلکه خیلی از مواقع موجب سودآوری بیشترمیگردد. این سود آوری از طریق عدم پرداخت هزینه فرصت، عدم خواب سرمایه ، جلوگیری از زیان های مهلک غیر قابل جبران و حفظ بالانس روانی معامله گر بعد از پذیرش اشتباه می شود. اگر حد زیانی برای اشتباهات خود نداشته باشید یعنی اختیار سرمایه خود را به زیان ها سپرده اید. در صورتی که شما باید کاملا زیان ها را زیر نظر داشته مخصوصا در بازارهای ریزشی و نزولی. (حد زیان همان چتر نجات برای معامله گر میباشد)
سندرم فلج معاملاتی :
در بازار سهام معامله گرانی هستند که سهمی را می خرند سپس مات و مبهوت فقط افت قیمت و کاهش ارزش پورتفوی خود را نظاره میکنند. این دسته معامله گران در بازارهای نزولی ممکن است کاهش سرمایه تا سرحد ۵۰ درصد را نیز تجربه نمایند. این موضوع را نیز مد نظز داشته باشید که برای جبران ۵۰ درصد ضرر نیاز به کسب ۱۰۰ درصد سود میباشد.
با قطعیت می توان بیان کرد در بازارهای راکد و نزولی حدود ۷۰ درصد سبد نیمی از فعالان بازار دچار فلج معاملاتی می شود.
سندرم تک سهم :
برخی از معامله گران نوپا عقیده دارند که اگر کل سرمایه خود را روی یک سهم خاص سرمایه گذاری کنیم بازدهی بیشتری خواهیم داشت. به این معامله گران معمولا معامله گران تک سهم میگویند که سندرم معاملاتی تک سهم دارند.این جمله تازه شروعی برای یک باخت بزرگ در آینده کاری آن هاست.
قسمت تاسف بار آن دقیقا جایی است که یک یا دوبار هم تصادفی سودهای شیرینی هم از این استراتژی ببرند. این افراد با گذشت زمان خود را برای یک شکست بزرگ آماده می کنند. حال میخواهیم به صورت دقیق و علمی در مورد این پدیده صحبت کنیم. فرض میکنیم که انتخاب سهم کاملا با علم و درایت خاص صورت گیرد و فرد ایمان کامل به آن شرکت دارد. تا اینجا حق با اوست. این اطمینان خاطر باعث ایجاد اعتماد به نفس شدید در فرد میشود. تا جایی که اقدام به تک سهم شدن میکند. تا اینجا همه چیز خوب است تا اینکه یک ریسک غیر سیستماتیک نظیر آتش سوزی یا هرگونه بلای طبیعی دیگر رخ می دهد. قطعا بر کسی پوشیده نیست که اگر این احتمال ضعیف باشد ، اما غیر ممکن نیست. در این حالت برای این افراد که روی یک سهم امید بسته اند مشکلات فراوانی به وجود میآید.
جهت اطلاعات بیشتر در مورد سهم و انواع سهام بورسی می توانید به سایت ویکی پدیا مراجعه نمایید.
راهکار:
هیچ گاه بیش از درصد مشخصی از سرمایه خود را روی یک سهم نگذارید. این درصد مشخص برای هر تیپ سرمایه تفاوت دارد که بر اساس فرمول های مدیریت سرمایه محاسبه میگردد. حتی اگر کارخانه پدرتان در بورس عرضه شد تک سهم نشوید. شاید این قواعد در ابتدا باعث کند شدن و کاهش بازدهی سود شما گردد. اما قطعا در میان مدت مانند چتر نجات شما را از نابودی در بازارهای ریزشی میرهاند. باید دقت کرد اولویت اول هر سرمایه گذار حفظ اصل سرمایه است بعدا کسب سود.
سندرم پیچیدگی سیستم :
معمولا تازه واردان به بازار این خصوصیات را دارند : به دنبال منابع مطالعاتی و کتاب های مرجع جهت شروع معاملات خود می گردند. اکثر تازه کاران عطش فراگیری تمامی اندیکاتورها و اسیلاتورهای تکنیکالی را خواهند داشت. بعد از مدتی به دنبال فراگیری تمام اصول خواهند بود.(سندرم پیچیدگی سیستم ازسندرم های معاملاتی)
این دسته بعد از طی دوران مطالعاتی در خود اعتماد به نفس ترید را پیدا می کنند. معمولا در جلوی این افراد چندین لپ تاپ گوناگون همیشه باز می باشد و تعداد زیادی اندیکاتور و اسیلاتور و چارت های تکنیکالی را مدام رصد می نمایند . این فرد هر چه بیشتر پیش رود کلاف سردرگمی اش به هم تنیده تر خواهد شد زیرا هیچ گاه یک استراتژی فردی نداشته و همواره سعی در حال امتحان کردن سیستم های جدید می باشد نه بهینه سازی سیستم فردی خودش.
راهکار:
نبوغ در سادگی است. هیچ گاه با تعدد شاخه های فکری فراوان ، سیستم خود را وارد سردرگمی نکنید. یک استراتژی اشتباه که بهینه شود بسیار بهتراز داشتن تعداد کثیری سیستم معاملاتی بدون هیچ سبک شخصی و مدام در حال تعویض میباشد.
روحیه و شخصیت معامله گری خود را بشناسید و سپس بر اساس این روحیات مشخص کنید جزو کدام دسته از معامله گران از لحاظ زمانی دسته بندی می شوید.
سلیقه ی استراتژی زمانی خود را با توجه به میزان سرمایه تحت اختیارتان مشخص نمایید. سپس شروع به یادگیری مباحث مرتبط با آن استراتژی معاملاتی کنید.
برای مثال موج سواران و معامله گران کوتاه مدتی با فراگیری مباحث تکنیکالی می توانند در تشخیص ورود و خروج های کوتاه مدت بسیار بهتر تشخیص دهند. و یا سرمایه گذاران ارزشی با یادگیری مباحث بنیادی و تئوری های نوین ارزش گذاری سهام درخریدهای خود بهتر عمل کنند.
سندرم انتقام از بازار :
وقتی سهمی را می خرید اگر قیمت آن سهم رشد نماید احساس لذت و اعتماد به نفس بیشتری به شما دست میدهد. اما موضوع از جایی حاد میگردد که سهم شما وارد زیان می شود و دچار استرس و عدم ثبات روانی میشوید. حد ضرر شما شکسته می شود اما نمی فروشید و قیمت مدام پایین تر میآید. با خود می گویید تا چه قیمتی می خواهد پایین آید ؟ سهم آن قدر ریزش می کند و درجا می زند که شما کلافه می شوید و آن را می فروشید.(به این حالات سندروم معاملاتی انتقام از بازار میگویند.) سپس اگر آن سهم رشد نماید در جهت انتقام از بازار به آن سهم در مثبت ها و قیمت بالا حمله ور میشوید. اما این بار نیز بازار روی بد خود را به شما نشان داده و سهم ریزش میکند. یعنی در واقع دو شکست متوالی از یک سهم مشخص.
اینجا دیگر هدف شما کسب سود نیست بلکه جبران آن ضرر و رسیدن به اصل سرمایه تان میباشد. اما باید خیلی واضح به شما بگوییم که چیزی ارزشمندتر از سرمایه تان را از دست داده اید و آن چیزی نیست جز بالانس روانی و خویشتن داری.
آیا این سندرم بر روی زندگی معامله گران تاثیر گذار است؟
معمولا افراد مالباخته نه تنها در بازارهای مالی بلکه در سایر بازارها نیز وقتی وارد یک شکست یا زیان بزرگ می شوند به جای کنترل و مدیریت بحران ، با روش های غیر اصولی بدتر در این باتلاق زیان دست و پا می زنند و بیشتر غرق میشوند.
در زندگی ، خانواده و اطراف خود همواره افرادی را می توانید مشاهده کنید که دچار یک زیان یا شکست می شوند. راه های انتقامی و احساسی آن ها نه تنها مشکلی را حل میکند بلکه به مشکلات بیشتر نیز ختم میگردد.
سندرم انتقام از بازار که یکی از سندرم های معاملاتی است خود نیز زیر شاخه ای از یک حیطه ی روانشناختی بزرگتر است که ریشه در رفتارشناسی انسان ها دارد.
راهکار :
با بازار دوست باشید. با روند بازار نجنگید ، با ریزش قیمت ها و نمودارها پنجه درپنجه نشوید . هر معامله گرعلاوه بر مدیریت میزان سرمایه و نقدینگی باید سطح بالانس روانی خود را نیز تا حد مطلوب حفظ نماید. وقتی شما در سهمی دچار ضرر و زیان می شوید کمی از بالانس روانی خود را از دست می دهید. اگر در سهم دوم نیز زیان متوالی کنید به شدت آسیب پذیر می شوید. تا سر حد اینکه امکان هر گونه معامله ی احمقانه حتی از یک معامله گر ایده آل در چنین شرایطی افزایش می یابد.
پس از هر شکست تلخ ، مدتی از بازار دور شوید. هیچ موقع با سرمایه کم خود سعی در حرکت قیمت سهم و بازار نکنید چون معمولا بازارها بزرگتر از تصور شماست و این تخصص را بسپارید به همان بازارسازها و بازیگران سهم.
جواب یک معامله ی تلخ را با یک معامله ی احساسی تلخ دیگر ندهید. بعد از هر اشتباه از انجام هرگونه معامله ی فوری خودداری کنید ، زیرا بازار همیشه آماده ی تنبیه سِرتق های بازار است…
سندرم کارمند بانک :
تابحال با یک کارمند بانک در مورد مدل یک سرمایه گذاری و کسب و کار جدید صحبت کرده اید؟ اولین کاری که کارمند انجام می دهد مقایسه ی مداوم سود آن کسب و کار با بهره ماهانه ی دریافتی بدون ریسک از بانک است. برای مثال اگر به آن ها بگویید رستورانی را می خواهم تاسیس کنم. می گویند سال اول که بیست درصد عقبی تا جا بیفتی ولی در بانک برای سال اول بیست درصد بدون هیچ ریسکی سود میکنی. همواره این دسته افراد همه چیز را با آن سود بدون ریسک بانکی مقایسه میکند. البته تا یک مقدار اولیه قابل پذیرش است. اما اگر این طرز فکر به طور دائم در وجود شخص بنشیند او را از سودهای بزرگ بازارهای پر ریسک مثل بازار سرمایه دور میکند.
راهکار :
افراد مبتلا به این سندرم باید در نظر بگیرد که مقایسه بازار بورس با بانک به صورت خطی و دید ماهانه کاملا اشتباه میباشد. زیرا از طرفی در بورس کشوری مثل ایران پنجشنبه و جمعه ها تعطیل است. جدای از این در ماه یکی دو روز تعطیلی رسمی را می توان پیدا کرد.
اگر به طور خلاصه بررسی کنیم عملا یک ماه تقویم بورسی معادل تقریبا ۱۹ روز کاری می باشد. در صورتی که در بانک حتی به روزهای تعطیل هم سود تعلق خواهد گرفت. در همان ۱۹ روز کاری بورسی نیز شاید فقط ۴ روزش فرصت طلایی برای معامله باشد. پس در حقیقت این دو بازار از لحاظ میزان ریسک ، بازده و مهارت کاملا تفاوت دارند و اصلا قابل مقایسه نیستند. افراد مبتلا به این سندرم باید توجه کنند که کارمند بانک بودن به معنای اقتصاد دان بودن نیست.
دیدگاهتان را بنویسید