ساختار سرمایه (Capital Structure) چیست؟

ساختار سرمایه چیست؟
زمانی که بهدنبال کیفیت سرمایهگذاری در یک شرکت هستید، ترازنامه همهی داستان را بیان میکند.
7 ژوئن 2022
نویسنده: ریچارد لاث
مترجم: سیما طاهریان
اگر سرمایهگذار سهام هستید و بهدنبال شرکتهایی با اصول بنیادی درست میگردید، در جستوجوی فرصتهای سرمایهگذاری، وجود ترازنامهی قوی بسیار تأثیرگذار است. با استفاده از سه معیار اندازهگیری میتوانید قدرت ترازنامهی شرکت و در نتیجه، کیفیت سرمایهگذاریاش را ارزیابی کنید.
این سه معیار، سرمایه در گردش، عملکرد دارایی و ساختار سرمایه میباشند. استفادهی عاقلانهی یک شرکت از بدهی و حقوق صاحبان سهام، شاخص کلیدی ترازنامهای قوی است.
ساختار سرمایهای که نشاندهندهی میزان بدهی کم و حقوق صاحبان سهام زیاد باشد، نشانهی مثبتی از کیفیت سرمایهگذاری است. این مقاله بر تجزیهوتحلیل ساختار سرمایهی شرکت در ترازنامه متمرکز است.

فهرست مطالب
نکات کلیدی
1- ساختار سرمایه به ترکیبی از سرمایهی یک شرکت شامل بدهی و حقوق صاحبان سهام، اشاره میکند.
2- حقوق صاحبان سهام، سهام عادی و سهام ممتاز شرکت به اضافه سود انباشته است.
3- بدهی معمولاً شامل استقراض کوتاهمدت و بدهی بلندمدت و بخشی از مبلغ اصلی اجارههای عملیاتی و سهام ممتاز قابل بازخرید است.
4- نسبتهای مهمی که برای تحلیل ساختار سرمایه استفاده میشوند عبارتند از: نسبت بدهی، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و نسبت بدهی بلندمدت به سرمایه.
5- رتبهسنجی (رتبهبندی) آژانسهای اعتباری به سرمایهگذاران کمک میکند تا کیفیت ساختار سرمایهی شرکت را ارزیابی کنند.
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره سود نقدی تقسیمی
اصطلاحات ساختار سرمایه
ساختار سرمایه ترکیبی از سرمایهی بلندمدت شرکت را توصیف میکند که از بدهی و حقوق صاحبان سهام تشکیل شده است. ساختار سرمایه نوعی تأمین مالی است که از رشد شرکت و داراییهای مرتبط حمایت میکند. برخی مواقع آن را ساختار سرمایهای یا سرمایهبندی نیز مینامند.
بهعنوان یک فرمول، ساختار سرمایه برابر است با تعهدات بدهی بعلاوهی کل حقوق صاحبان سهام:
ساختار سرمایه = تعهدات بدهی + حقوق صاحبان سهام
تعریف بخش صاحبان سهام در رابطهی بدهی و سهام ساده است. در ساختار سرمایه، حقوق صاحبان سهام شامل سهام عادی و سهام ممتاز شرکت بعلاوهی سود انباشته است. این قسمت را سرمایهی سرمایهگذاریشده در نظر میگیرند و در بخش حقوق صاحبان سهام ترازنامه ظاهر میشود. سرمایهی سرمایهگذاریشده بعلاوهی بدهی، ساختار سرمایه را تشکیل میدهد.
تعریف بدهی کمی سختتر است. در ادبیات سرمایهگذاری غالباً دیون یک شرکت را با بدهیهای آن یکی میدانند. با این حال، تمایز مهمی بین بدهیهای عملیاتی و دیون وجود دارد.
بدهیهای عملیاتی چیزی است که یک شرکت باید بپردازد تا تجارتش را سرپا نگه دارد، مانند دستمزد. از طرفی دیون قسمتی از ساختار سرمایه را تشکیل میدهد؛ اما تحلیلگران تحقیقات سرمایهگذاری دربارهی بدهی و دیون توافق ندارند.
بسیاری از تحلیلگران، جزء بدهی ساختار سرمایه را بهعنوان بدهی بلندمدت ترازنامه تعریف میکنند. با این حال، این تعریف بیش از حد ساده است. بخش بدهی ساختار سرمایه باید شامل وامهای کوتاهمدت (اسناد پرداختنی)، بدهیهای بلندمدت و بهصورت سرانگشتی دو سوم بدهی در ساختار سرمایه شامل مبلغ اصلی اجارههای عملیاتی و سهام ممتاز قابل بازخرید باشد.
هنگام تجزیهوتحلیل ترازنامهی یک شرکت، سرمایهگذاران باتجربه از این ارقام برای محاسبهی کل بدهی استفاده میکنند.

بیشتر بخوانید: آموزش بورس
نسبتهای اعمالشده در ساختار سرمایه
بهطور کلی، تحلیلگران از سه نسبت برای ارزیابی قدرت ساختار سرمایهی شرکت استفاده میکنند. دو نسبت اول معیارهای محبوب هستند:
1- نسبت بدهی (کل بدهی به کل دارایی)
2- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) (کل بدهی به کل حقوق صاحبان سهام)
3- نسبت بدهی بلندمدت به سرمایه، با عنوان بدهی بلندمدت تقسیم بر بدهی بلندمدت بعلاوهی حقوق صاحبان سهام.
نسبت سوم یکی از نسبتهای سرمایه نیز هست و بینشی کلیدی دربارهی وضعیت سرمایهی شرکت ارائه میکند.
نسبت بدهی نشاندهندهی این است چقدر از داراییهای شرکت در نتیجهی بدهکارشدن به دست میآید. هرچه این نسبت بیشتر باشد، شرکت ممکن است اهرم بیشتری داشته باشد. مشکل این اندازهگیری این است که دامنهی آن بسیار گسترده است و به بدهیهای عملیاتی و دیون وزن یکسانی میدهد.
همین انتقاد دربارهی نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام نیز وجود دارد. بدهیهای جاری و بدهیهای عملیاتی، بهویژه دومی، نشاندهندهی تعهدات مداوم است. همچنین، در بدهیهای بلندمدت هیچ پرداخت ثابتی از اصل یا بهرهاش در بدهیهای عملیاتی ثبت نمیشود.
از سوی دیگر، نسبت سرمایه که مؤلفهی بدهی بلندمدت را با بدهی و حقوق صاحبان سهام در ساختار سرمایهی شرکت مقایسه میکند، میتواند تصویر واضحتری از سلامت مالی فعالیت تجاری ارائه کند. بدهیهای بلندمدت میتواند کمتر از حقوق صاحبان سهام باشد؛ زیرا میتواند شامل کسر مالیات شده باشد.
درصد کم در این نسبت نشاندهندهی بدهی کمتر است که معمولاً نسبت به مقدار زیاد بدهی مطلوبتر است.

رابطهی بهینه بین بدهی و حقوق صاحبان سهام
متأسفانه، هیچ نسبت جادویی در رابطهی بین بدهی و حقوق صاحبان سهام وجود ندارد که بتوان از آن بهعنوان راهنما استفاده کرد. آنچه ترکیب سالم بدهی و حقوق صاحبان سهام را تعریف میکند، بسته به صنایع تولیدی و شرکتهای در مرحلۀ توسعه متفاوت است.
با این حال، از آنجایی که سرمایهگذاران بهتر است پول خود را در شرکتهایی با ترازنامهی قوی قرار دهند، اندازهگیری بهینهی بدهی به حقوق صاحبان سهام بهطور کلی باید نشاندهندهی سطوح پایینتر بدهی و سطوح بالاتر حقوق صاحبان سهام باشد.
نهتنها بدهی زیاد باعث نگرانی است بلکه بدهی بسیار کم نیز میتواند باعث نگرانی شود. بدهی کم نشاندهندهی این است که یک شرکت بیش از حد به سهام خود متکی است و از داراییهای خود استفادهی مؤثری نمیکند.

مطالعات موردی از اهمیت ساختار سرمایه
شرکت Apple نمونهای بارز از یک ساختار سرمایه قوی در جهان است. این شرکت پس از سالها انباشت سود و سرمایهگذاری مستمر، موفق شد بخش زیادی از نیازهای مالی خود را از طریق حقوق صاحبان سهام و درآمدهای عملیاتی تأمین کند. اما اپل در سالهای اخیر، بخشی از سرمایه خود را از طریق وام و اوراق قرضه با نرخ بهره بسیار پایین تأمین کرده تا هزینه سرمایهاش را کاهش دهد و از لحاظ مالی انعطافپذیری داشته باشد. این تصمیم هوشمندانه باعث شد ارزش بازار اپل رشد چشمگیری داشته باشد بدون اینکه ریسک ورشکستگی افزایش یابد.
در مقابل، شرکت Enron که یکی از بزرگترین ورشکستگیهای جهان را تجربه کرد، نمونهای از سوءمدیریت ساختار سرمایه است. این شرکت به طور نامتعادل از بدهی استفاده کرد و با شفافیت پایین، ریسک خود را پنهان میکرد. این موضوع در نهایت نه فقط به سقوط شرکت، بلکه به آسیب اعتبار بازار سرمایه آمریکا منجر شد. این مطالعات موردی نشان میدهند که ساختار سرمایه در عمل چگونه میتواند آینده شرکت را رقم بزند.

عوامل مؤثر بر تعیین ساختار سرمایه
ساختار سرمایه، ترکیب بدهی و حقوق صاحبان سهام در یک شرکت است که این ترکیب بر اساس عوامل گوناگون داخلی و خارجی شکل میگیرد. شناخت این عوامل به مدیران و سرمایهگذاران این امکان را میدهد تا ساختار سرمایهای بهینه و متناسب با شرایط بازار و کسبوکار خود انتخاب کنند.
۱. ماهیت و ویژگیهای صنعت
هر صنعتی شرایط تأمین مالی خاص خود را دارد. صنایعی که بسیار سرمایهبر (Capital Intensive) هستند مانند نفت، گاز، پتروشیمی یا زیرساختهای حملونقل، معمولاً برای اجرای پروژههای کلان به منابع مالی عظیم نیاز دارند که اغلب از طریق بدهی و تسهیلات بانکی یا انتشار اوراق تأمین میگردد. در مقابل، صنایع فناوری یا خدماتی که دارایی فیزیکی کمتری دارند، غالباً گرایش بیشتری به تأمین مالی از محل حقوق صاحبان سهام یا سرمایهگذاری خطرپذیر (سرمایهگذاران جسور) پیدا میکنند.
۲. اندازه و مرحله رشد شرکت
شرکتهای کوچک یا نوپا (استارتاپها) بهدلیل ضعف در اعتبار و محدودیت وثایق، معمولاً سختتر میتوانند به وام و بدهی دست پیدا کنند؛ بنابراین بیشتر به تزریق سرمایه توسط بنیانگذاران یا سرمایهگذاران فرشته (Angel Investors) وابستهاند. شرکتهایی که وارد فاز بلوغ میشوند و اعتبار مالی کافی پیدا میکنند، فرصت بیشتری برای استفاده از وامهای بانکی و یا انتشار اوراق بدهی دارند. شرکتهای بزرگ و باسابقه حتی میتوانند با هزینه کمتر وام بگیرند، چرا که ریسک اعتباری پایینتری دارند.
۳. شرایط اقتصادی کشور و بازار سرمایه
وضعیت اقتصادی کلان مانند نرخ تورم، رکود یا رونق بازار، نرخ بهره بانکی و میزان دسترسی به منابع بانکی و بازار سرمایه، تأثیر زیادی بر انتخاب ساختار سرمایه شرکتها دارد. در کشورهای با نرخ بهره بالا یا تورم شدید، هزینه تأمین مالی از محل بدهی معمولاً زیاد است و شرکتها ترجیح میدهند سهم بیشتری از سرمایه را به حقوق صاحبان سهام اختصاص دهند. برعکس، در اقتصادهای باثبات و با نرخ سود کم، بدهی کمهزینهتر و جذابتر خواهد بود.
۴. سیاستها و مقررات مالی و نظارتی
چارچوبهای قانونی، سیاستهای دولتها و مقررات بانک مرکزی نیز مستقیماً بر ساختار سرمایه تاثیر دارند. میزان دسترسی به تسهیلات بانکی و قوانین مربوط به انتشار اوراق بدهی و افزایش سرمایه، آزادی عمل شرکتها را در تعیین ساختار سرمایه محدود یا تشویق میکند. برای نمونه، در ایران محدودیت وامدهی بانکها به شرکتها و قوانین سختگیرانه در خصوص افزایش سرمایه، شرکتها را به استفاده بیشتر از منابع داخلی سوق داده است.
۵. مالیات و معافیتهای مالیاتی
یکی از عوامل کلیدی، سیاستهای مالیاتی است. بسیاری از کشورها بهره بدهی را مالیاتپذیر نمیدانند (Tax Shield بهره)، همین موضوع باعث میشود استفاده از بدهی به دلیل کاهش بار مالیاتی برای شرکتها بهصرفه باشد. در عوض، سود تقسیمی سهام مستقیماً مشمول مالیات است و انگیزه شرکت برای توسل به بدهی را بیشتر میکند.
۶. ثبات و پیشبینیپذیری جریان نقدی شرکت
شرکتهایی که جریان نقدی مطمئن و پایدار دارند، راحتتر میتوانند بدهی بگیرند و پرداخت اقساط و بهره را مدیریت کنند؛ در حالی که شرکتهایی با جریان نقدی متغیر یا فصلی، در گرفتن بدهی محتاطتر عمل میکنند، چرا که قادر به پوشش تعهدات مالی مستمر نیستند.
۷. میزان ریسکپذیری مدیران و فرهنگ شرکتی
گرایش رییس یا تیم مدیریت به ریسکپذیری نیز در تعیین ساختار سرمایه نقشآفرین است. برخی مدیران به شدت محافظهکار بوده و حتی در شرایط مطلوب ترجیح میدهند بدهی شرکت را حداقل نگه دارند تا خطر نکول و ورشکستگی به حداقل برسد. برخی دیگر با رویکرد تهاجمی بهدنبال استفاده از اهرم مالی (Leverage) هستند تا برای رشد سریعتر بتوانند منابع مالی بیشتری جذب کنند.
۸. رتبه اعتبار و تصویر شرکت نزد ذینفعان
شرکتهای با رتبه اعتباری بالا و سابقه خوشحسابی، معمولاً سادهتر و با نرخ بهره کمتری وام میگیرند. همچنین تصویری که شرکت از خود نزد سهامداران و بازار میسازد (مثلاً پایبندی به بازپرداخت بدهی یا ثبات سود تقسیمی) هم بر انتخاب ساختار سرمایه تاثیر میگذارد.
۹. شرایط خاص بازار ایران و تاثیر تحریمها
در ایران، علاوه بر موارد بالا، محدودیتهای بینالمللی و تحریمهای مالی و اخیرا جنگ ، دسترسی بانکها و شرکتها به منابع اعتباری خارجی را تقریباً مسدود کرده است؛ به همین دلیل، بسیاری از شرکتها عمدتاً به منابع داخلی و افزایش سرمایه از محل سود انباشته یا آورده نقدی سهامداران متکیاند. علاوه بر این، در نبود بازار اوراق بدهی توسعهیافته، ساختار سرمایه شرکتها بیشتر مبتنی بر حقوق صاحبان سهام است.
۱۰. نوآوری و فناوریهای نوظهور
در سالهای اخیر، ظهور ابزارهای تامین مالی مدرن مانند جذب سرمایه جمعی (Crowdfunding)، توکنایزیشن داراییها روی بلاکچین و وامدهی فردبهفرد (P2P Lending)، مسیرهای تازهای برای تعریف ساختار سرمایه شرکتها باز کرده است. کسبوکارهایی که از این نوآوریها بهدرستی بهره ببرند، انعطاف و تنوع بیشتری در منابع مالیشان خواهند داشت.
ما در کلینیک اقتصاد دوره جامعی را برای آشنایی اولیه با بلاک چین تهیه کرده ایم. اگر می خواهید با این فناوری نوظهور و تغییردهنده آشنا شوید، کلیک کنید.
در نهایت، ترکیب همه این عوامل، تعیینکننده ساختار سرمایه بهینه برای هر شرکت است و نمیتوان نسخه یکسانی برای همه شرکتها پیشنهاد کرد. هر کسبوکار باید با توجه به شرایط داخلی و بیرونی، اهداف استراتژیک، ظرفیت قبول ریسک و وضعیت بازار خود، مناسبترین ساختار سرمایه را انتخاب و مدیریت کند.
تاثیر ساختار سرمایه بر ارزشگذاری شرکت و هزینه سرمایه
ساختار سرمایه شرکت به طور مستقیم بر هزینه سرمایه (WACC – میانگین موزون هزینه سرمایه) تاثیر میگذارد. اگر شرکت بتواند بین بدهی و حقوق صاحبان سهام تعادل مناسبی برقرار کند، هزینه متوسط جذب سرمایه را کاهش داده و به این ترتیب ارزش بازار خود را افزایش میدهد. بدهی، به علت معافیتهای مالیاتی بهره، میتواند هزینه سرمایه را پایین بیاورد، اما اگر بیش از حد باشد، ریسک نکول و هزینه تأمین مالی را بالا میبرد.
ارزیابی دقیق ساختار سرمایه به تحلیلگران کمک میکند تخمینی از ارزش ذاتی شرکت به دست آورند. سرمایهگذارانی که به دنبال سرمایهگذاری در شرکت هستند، معمولاً به دنبال شرکتهایی با هزینه سرمایه کمتر و ساختار متعادلتر میروند؛ چرا که این شرکتها پتانسیل رشد بلندمدت بالاتری دارند.

دربارهی اهرم در امور مالی
اهرم (بدهی) نمونهی کاملی از شمشیر دو لبه است. استفادهی هوشمندانه از اهرم میتواند منابع مالی در دسترس یک شرکت را برای رشد و توسعه افزایش دهد. اهرمی که به اشتباه استفاده میشود میتواند برای یک شرکت دردسر ایجاد کند.
در استفاده از اهرم، فرض بر این است که مدیریت میتواند با استفاده از وجوه قرض گرفتهشده، درآمد بیشتری نسبت به هزینههای بهره و کارمزد آنها کسب کند. با این حال، برای تابآوری موفقیتآمیز حجم زیادی از بدهی، یک شرکت باید سابقهای قوی در ایفای تعهدات مختلف خود داشته باشد.
مشکل با اهرم بیش از حد
شرکتی که اهرم بسیار زیاد دارد (بدهی بیش از حد نسبت به حقوق صاحبان سهام) ممکن است متوجه شود که طلبکاران از دادن وام به آن شرکت امتناع میکنند و حتی ممکن است مالکیت داراییهای شرکت را به دست بگیرند. یا ممکن است در نتیجهی پرداخت هزینههای بالای بهرهی مرکب، کاهش سودآوری را تجربه کند. علاوه بر این، یک شرکت ممکن است در پرداخت بدهیهای عملیاتی و دیون خود در دورههای شرایط نامطلوب اقتصادی مشکلی نداشته باشد یا برعکس، دچار مشکل شود.
در شرایط بهشدت رقابتی، اگر بخش تجاری شرکتی بیش از حد اهرم داشته باشد، شرکتهای رقیب میتوانند از موقعیت آن بهره ببرند و سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهند یا در سناریویی بدتر، آن شرکت اعلام ورشکستگی کند.

آژانسهای رتبهسنجی اعتباری
آژانسهای رتبهسنجی اعتباری، اعتبار شرکتها را بررسی میکنند. رتبهسنجی آنها از نسبت بدهی شرکتها میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا تعیین کنند که آیا آن بدهی بهعنوان یک سرمایهگذاری پرخطر است یا خیر.
مؤسسههای رتبهسنجی اعتباری اولیه Moody’s [1] ، Standard & Poor’s (S&P) [2] و Fitch [3] هستند. این نهادها ارزیابیهای رسمی ریسک از توانایی شرکت برای بازپرداخت اصل و بهرهی تعهدات بدهی را عمدتاً روی اوراق قرضه و اوراق تجاری [4] انجام میدهند. کمیسیون بورس و اوراق بهادار [5]، سالانه یک مطالعهی نظارتی بر آژانسهای رتبهسنجی اعتباری به نمایندگی از سرمایهگذاران انجام میدهد.
بنابراین، بهعنوان یک سرمایهگذار، از دیدن رتبههای بالا در بدهی شرکتهایی که ممکن است در آنها سرمایهگذاری کنید، باید خوشحال باشید. به همین ترتیب، باید مراقب شرکتی با رتبهسنجی ضعیف باشید.
آژانسهای رتبهسنجی اعتباری از رتبهسنجیهایی استفاده میکنند که معمولاً بین درجهی سرمایهگذاری (Investment grade)[6] و بدهی درجهی غیرسرمایهگذاری (Non-investment grade)[7] تمایز قائل میشوند.
تفاوت بین نسبت D/E و نسبت سرمایه چیست؟
نسبت D/E وضعیت بدهی شرکت را با وضعیت سهام آن مقایسه میکند. محاسبهی این نسبت، کل بدهی تقسیم بر کل حقوق صاحبان سهام است. نسبت بدهی بلندمدت به سرمایه (یکی از چندین نسبت سرمایهگذاری) بدهی بلندمدت را با ساختار سرمایهی یک شرکت مقایسه میکند که با بدهی بلندمدت و کل حقوق صاحبان سهام نشان داده میشود.
محاسبهی نسبت سرمایهگذاری بلندمدت، بدهی بلندمدت تقسیم بر کل دیون بلندمدت و حقوق صاحبان سهام است.
سوالات متداول
۱. ساختار سرمایه دقیقاً چیست؟
ساختار سرمایه به ترکیب منابع مالی یک شرکت شامل بدهی و حقوق صاحبان سهام اشاره دارد که از آن برای سرمایهگذاری و رشد شرکت استفاده میشود.
۲. چرا ساختار سرمایه برای سرمایهگذاران اهمیت دارد؟
ساختار سرمایه بازتاب سلامت مالی شرکت است و تأثیر زیادی بر ریسک و بازده سرمایهگذاری دارد. شرکتهایی با ساختار سرمایه قوی و متوازن، معمولاً برای سرمایهگذاران جذابترند چون ثبات بیشتری دارند.
۳. کدام نسبتهای مالی در تحلیل ساختار سرمایه مهم هستند؟
نسبت بدهی به دارایی (Debt Ratio)، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) و نسبت بدهی بلندمدت به سرمایه، سه شاخص کلیدی برای ارزیابی ساختار سرمایه هستند.
۴. آیا بدهی بیشتر همیشه بد است؟
نه، بدهی میتواند موجب رشد سریعتر شرکت شود و مزایای مالیاتی داشته باشد، اما اگر بیش از حد باشد ریسک ورشکستگی و زیان افزایش مییابد. مقدار مناسب بدهی باید با توجه به صنعت و شرایط شرکت تعیین شود.
۵. نقش آژانسهای رتبهبندی اعتباری چیست؟
آژانسهایی مثل Moody’s، S&P و Fitch با بررسی ساختار سرمایه و بازپرداخت بدهی شرکتها، به سرمایهگذاران کمک میکنند میزان ریسک سرمایهگذاری روی اوراق بدهی یا سهام آن شرکت را تخمین بزنند.
۶. تفاوت نسبت D/E و نسبت بدهی بلندمدت به سرمایه چیست؟
نسبت D/E نسبت کل بدهی شرکت به کل حقوق صاحبان سهام را نشان میدهد، اما نسبت بدهی بلندمدت به سرمایه، تنها بدهی بلندمدت را با مجموع بدهی بلندمدت و حقوق صاحبان سهام مقایسه میکند و تصویری دقیقتر از بدهیهای پایدار ارائه میدهد.
جمعبندی
سرمایهی یک شرکت، ترکیبی از حقوق صاحبان سهام و بدهی در ترازنامهی آن است. اگرچه هیچ سطح خاصی از آنها وجود ندارد که تعیینکنندهی سلامت مالی یک شرکت باشد، بهطور کلی بدهی کمتر و سهام بیشتر ترجیح داده میشود.
نسبتهای مالی مختلفی برای تجزیهوتحلیل ساختار سرمایهی یک شرکت استفاده میشود. اینها میتوانند به سرمایهگذاران و تحلیلگران دیدگاهی دربارهی چگونگی مقایسهی یک شرکت با همتایانش و در نتیجه جایگاه مالی شرکت در صنعتش ارائه دهند.
رتبهسنجیهای ارائهشدهی آژانسهای اعتباری معتبر همچنین به روشنکردن ساختار سرمایهی یک شرکت کمک میکند.
منابع
[2] S&P Global Ratings (Wikipedia)
[4] Commercial Paper (Investopedia)
[6] Investment Grade (Investopedia)
[7] Non-Investment Grade (Investopedia)

سرمایه گذاری درست در بازار بورس و سهام یکی از راه های اثبات شده ثروت آفرینی است.
تحلیل بنیادی، قلب تپنده سرمایهگذاری موفق است. این دوره به شما تمام ابزارها و دانش مورد نیاز برای انجام تحلیلهای حرفهای در بازار بورس را ارائه میدهد. از مفاهیم اولیه تا تکنیکهای پیشرفته، همه چیز را در این دوره خواهید آموخت. کلیک کنید.



دیدگاهتان را بنویسید