اقتصاد توسعه چیست؟

مقدمهای بر اقتصاد توسعه
امروزه اقتصاد توسعه[۱]، بیشتر از هر موضوع دیگری در حوزۀ اقتصاد مطرح شده است. اگر بخواهیم به معرفی اقتصاد توسعه بهعنوان یکی از موضوعات مهم در حوزۀ اقتصادی بپردازیم، باید بگوییم شاخهای مهم از علم اقتصاد است که موضوع اصلی آن، بررسی و تجزیهوتحلیل فرآیند توسعه در کشورهای کمدرآمد و کمتر توسعهیافته بهخصوص کشورهای جهان سوم با استفاده از روشهای متعدد است. بهطورکلی اقتصاد توسعه بر بهبودِ شرایط مالی و اقتصادی و اجتماعی در کشورهای درحالتوسعه تمرکز داشته و با هدف بهبود شرایط در فقیرترین کشورهای جهان، عواملی مانند بهداشت، آموزش، شرایط کار، سیاستهای داخلی و بینالمللی و شرایط بازار و عوامل اقتصاد کلان و خرد مرتبط با ساختار اقتصادهای درحالتوسعه و رشد اقتصادی داخلی و بینالمللی را بررسی میکند. به عبارت سادهتر تبدیلشدن کشورهای نوظهور به کشورهای مرفهتر را مطالعه میکند.
البته تعاریف متعددی دربارۀ این شاخه از علم اقتصاد وجود دارد. علت چنین تنوع گستردهای از تعاریف را میتوان پیچیدگی بیشازاندازۀ اقتصاد توسعه دانست. برای مثال، برخی از اقتصاددانان در تعریف آن آوردهاند علمی که وظیفهاش بررسی میزان رشد کمی و کیفی هر کشوری در تولیدات ناخالص ملی است.
برای آشنایی نسبتاً کامل شما با موضوع اقتصاد توسعه لازم است ابتدا به بررسی تاریخچۀ آن بپردازیم. این شاخه از اقتصاد بهعنوان یکی از جدیدترین شاخهها و بحث برانگیزترین آنها شناخته شده است. شروع این علم به سال ۱۷۷۶ میلادی بازمیگردد. در واقع، تألیف کتاب ثروت ملل از آدام اسمیت را میتوان شروع این شاخه از علم اقتصاد معرفی کرد.
اگر بخواهیم به تاریخچه و بررسی نحوۀ شکلگیری این علم و روند پیشرفت نظریههایش بپردازیم باید به مکتب مرکانتیلیسم مراجعه کنیم. در واقع، با زمان آغاز این مکتب بود که به نظریههای اقتصادی و شاخههای مختلف آن توجه بیشتری شد. در این مکتب، معیار بررسی توسعۀ اقتصادی در هر کشوری میزان طلا و نقرهاش بود. بعدها این نظریهها شکل کاملتری به خود گرفت و علم اقتصاد توسعه به شکل امروزی درآمد.
از اقتصاددانان برجستۀ توسعه میتوان جفری ساکس، هرناندو دو سوتو پولار، سیمون کوزنتس، آمارتیا سن و جوزف استیگلیتز، برندگان جایزۀ نوبل را نام برد.

برای آشنایی با مفاهیمی مانند تورم، تولید ناخالص داخلی، اشتغال و نرخ بیکاری، منحنی فیلیپس، مدل ماندل-فلیمینگ، رژیمهای نرخ بهره، بدهی دولت و کسری بودجه با کلیک روی دوره جامع اقتصاد کلان از ۱۰% تخفیف بیشتر برای ثبتنام استفاده کنید.

اقتصاد توسعه چیست؟
اقتصاد توسعه، فرآیندی است که طی آن رفاه اقتصادی و کیفیت زندگی یک ملت، منطقه، جامعۀ محلی یا یک فرد بر اساس اهداف و مقاصد هدفمند بهبود مییابد. اقتصاد توسعه، حوزۀ خاصی از اقتصاد است که روند رشد و توسعه را مطالعه میکند. بهطوریکه این علم در حدود یک کشور مطالعه و بررسی میشود. از آنجایی که یک کشور در روند گسترش خود به توسعه و رشد اقتصادی وابستگی فراوانی دارد، اقتصاد توسعه میتواند در بعد وسیعی استفاده شود؛ اما این به معنای انحصار کاربرد اقتصاد توسعه در فعالیتهای اقتصادی نیست.
این بخش از اقتصاد، در قالب نظریهها و شیوهها، برای ایجاد سیاست استفاده میشود و میتواند در گسترۀ وسیعی موجب بهبود شرایط یک کشور شود. بهبود اوضاع نیازمند تغییرات و اعمال اصلاحاتی در مؤلفهها و فاکتورهای مختلف است که بهوسیلۀ اقتصاد توسعه ممکن است.
توجه به توسعه از گذشته تا کنون، جزء مطرحترین مسائل بوده، به همین دلیل رویکردهای اقتصادی، بیشتر در مرکز توجه افراد بوده و در ابعاد سیاسی و اجتماعی، خود را نمایان کرده است. نظریهپردازها اقتصاد توسعه را در قالب متغیر مطرح میکنند؛ درحالیکه تا کنون هیج آموزۀ بهخصوصی دربارۀ اقتصاد توسعه معرفی نشده و قالب ثابتی برایش وجود ندارد؛ برخی از اقتصاددانان، برایش اصول ثابتی را مطرح میکنند.

اهداف اقتصاد توسعه
برای بررسی اقتصاد توسعه، آشنایی با اهداف آن حائز اهمیت است. همانطور که در ابتدای این مطلب نیز به آن اشاره شد، بهطورکلی وظیفۀ اصلی اقتصاد توسعه افزایش میزان توسعۀ کشورهای کمدرآمد با کمک روشها و اندیشههای مختلف است. همچنین اقتصاد توسعه باید به ارزشهای فرهنگی و انسانی توجه بیشتری کند. بنابراین، در اینجا رفاه فقط جنبۀ مادی ندارد؛ بلکه جنبۀ غیرمادی نیز دارد. اقتصاد توسعه آزادیِ انتخابهای اقتصادی و اجتماعیِ مسئولانه را ترویج میکند. افراد و ملتها باید از بردگی و جهل و بدبختی رها شوند. افزایش میانگین امید به زندگی نمونهای از پیامدهای اقتصاد توسعه است. نتایج دیگر افزایش بهرهوری، نرخ سواد[۸]و آموزش عمومی بهتر است.
اهداف این شاخۀ اقتصاد مسائل گستردهتری را به خود اختصاص میدهد. از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
افزایش دسترسی به کالاها و خدمات: مانند تولید و چگونگی گسترش و توزیع کالاهای حیاتی مانند غذا و نوشیدنی، سرپناه، آموزش، بهداشت و حفاظت.
افزایش درآمد سرانه: درآمد یکی از راههای موفقتر شدن و از مؤلفههای رفاه است.
تخصیص و تهیۀ انواع کالاها و منابع تولید کمیاب در دسترس: تهیۀ این کالاها باید بهصورت پیدرپی رشد کند تا در نهایت به پیشرفت منجر شود.
ترقی توسعۀ اقتصادی، همزمان با رشد اقتصادی و ایجاد تغییرات در ساختار اقتصادی کشورها: این اهداف میتوانند در سطح محلی و حتی بینالمللی اجرا شوند. همین موضوع در نهایت میتواند وضعیت تودۀ مردم در کشورهای توسعهنیافته را بهبود بخشد.
بهبود شرایط کسبوکار، آموزش عمومی، سطح بهداشت و درمان و در نهایت، بهبود سطح زندگی مردم: این اهداف میتوانند از طرق مختلف مانند کمکهای بخش خصوصی و دولتی محقق شوند.
بهبود سریع و گستردۀ سطح زندگی مردم فقیر جامعه که درگیر فقر، سوء تغذیه، بیسوادی و… هستند؛
در نهایت باید گفت که هدف اصلی اقتصاد توسعه، بهبود سطح زندگی مردم و وضعیت عمومی آنهاست. البته دستیابی به این هدف، بسیار پیچیده بوده و برای دستیابی به آن لازم است در کنار علم اقتصاد از علوم فراتر از اقتصاد نیز استفاده کرد.
اقتصاد توسعه باید با انواع مکانیسمهای موجود در جامعه ازجمله، مکانیسمهای اقتصادی و اجتماعی و حتی نهادی در ارتباط بوده و با آنها سروکار داشته باشد تا از این طریق بتواند هرچه سریعتر اهداف خود را تحقق بخشد. استراتژیها برای دگرگونی یک اقتصاد درحالتوسعه منحصربهفرد هستند؛ زیرا پیشینههای اجتماعی و سیاسی کشورها و چارچوبهای فرهنگی و اقتصادی هر ملتی بهطور چشمگیری متفاوت هستند: مانند حقوق زنان و قوانین کار کودکان.
اقتصاد توسعه بهواسطۀ نظریههای مختلفی شکل گرفته و در هر دوره، قالب تازهای از سیاست را در ساختار خود نمایان کرده است. همین موضوع عاملی برای پیدایش مخالفان و موافقان برای این نظریهها بوده است. شاید بتوان گفت از گذشته تا کنون هدف تمامی نظریهها در حوزۀ رونق بازار قرار داشته؛ اما بهدلیل تفاوت در نحوۀ سیاستگذاری، موافقان و مخالفان به وجود آمدند.
اقتصاد توسعه از زمانهای گذشته مطرح شده و هم اکنون هم به شیوۀ مدرنی خود را به جوامع نشان میدهد. مسئلهای که بین نظریههای اقتصاد توسعه در گذشته و اکنون وجود دارد، تفاوتی بارز در اهداف اقتصاد توسعه در این دورههاست.
بر اساس اهدافی که در گذشته برای اقتصاد توسعه تعیین شده بود، تصور این بود که این علم منحصر به مسائل اقتصادی و مالی کشور است. بهطوریکه گویا بهبود اوضاع کشور و توسعه و رشد آن، به عوامل اقتصادی همچون واردات، صادرات، تولیدات، پرداختها و موارد مشابه وابسته است. در حالی که که امروزه بحثهای اقتصادی در گسترۀ وسیعتری بررسی میشود و وابستگیهای اجتماعی و فرهنگی هم در آنها مطرح است. در این صورت، طبیعتاً متغیرها افزایش پیدا کرده و وسعت به مراتب بیشتری پیدا میکنند.
با این توصیف، تعریفی قدیمی در قالب رشد اقتصادی بوده است؛ اما امروزه اقتصاد توسعه چیزی فراتر از رشد اقتصادی است که مؤلفههایی چون فرهنگ، آداب و رسوم، قومیت و مواردی از این قبیل را در بر میگیرد. توجه به این پارامترها میتواند عاملی برای رشد و توسعۀ یک کشور باشد. بهطوریکه هر یک از این موارد، در قالب مشخصی بررسی و توصیف میشوند.
برای مثال، کیفیت آموزش، مؤلفۀ مؤثری در اقتصاد توسعه است که اقتصاددانان بزرگ، در قالب یک پارامتر مؤثر مطرح کردهاند. از دیگر فاکتورهای مطرحشده در این زمینه، میتوان به نرخ مرگومیر و شاخص امید به زندگی در یک کشور اشاره کرد. این فاکتورها با سطح بهداشت و زیرساختهای رفاهی کشور ارتباط مستقیمی دارند. به همین دلیل بررسی آنها، گسترۀ وسیعتری از شرایط کشور را در بر میگیرد. درنتیجه مطالعه و توجه به آنها، تأثیرگذارتر از بررسی مؤلفههای اقتصادی به تنهایی خواهد بود.
این مؤلفهها با بررسی سطح کیفیت کشور، تأثیر بسیاری در روند رشد و توسعۀ کشور خواهند داشت. به همین دلیل امروزه در میان مؤلفههای مطرح در بحث اقتصاد توسعه، علاوه بر پارامترهای رشد اقتصادی، این دسته از فاکتورها هم مطرح میشوند.
بنابراین اهداف اقتصاد توسعه، شامل مواردی مانند تولید سرانه، توزیع عادلانه درآمد، همگرایی اقتصادی و شاخص توسعۀ انسانی میباشد. با این توصیف، رشد و توسعۀ کشور، نهتنها محدود به مسائل اقتصادی نمیشود، حتی جوانب سیاسی و اجتماعی را به مراتب بیشتر در نظر میگیرد.
با این حال، برخی مثالهای نقض هم وجود دارد که اصول ثابت مطرحشدۀ اقتصاددانان را هدف قرار میدهد. چرا که شرایط تمامی کشورها یکسان نیست و همین مسئله تأثیر مستقیمی در تعیین پارامترهای اقتصاد توسعه دارد. در واقع میتوان گفت علت انتقاد بسیاری از افراد، همین مسئله است. بنابراین لازم است در بحث اقتصاد توسعه، مؤلفههای بیرونی را هم در نظر گرفت و متناسب با شرایط کشور، فاکتورهای درستی را مطرح کرد تا به رشد و گسترش کشور کمک شود.

چرا باید اقتصاد توسعه بیاموزیم؟
حال که با موضوع اقتصاد توسعه و کارکردهای آن در علم اقتصاد آشنا شدید ممکن است این سؤال برای شما به وجود آمده باشد که چرا باید این علم را یاد بگیریم؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت اقتصاد بهتنهایی با استفاده از یک سری روش ثابت نمیتواند همۀ کشورهای جهان را رهبری کند. برای مثال، همۀ ما میدانیم که روشهای استفادهشده در کشور ژاپنِ پس از جنگ را نمیتوان امروزه در کشورهایی همچون افغانستان و عراقِ درگیر جنگ استفاده کرد. بهعبارت دیگر، آن روشها در آن برهۀ زمانی توانست ژاپن را به کشوری پیشرفته تبدیل کند؛ اما با شرایط پیچیدۀ امروزی، روشهای قدیمی پاسخگو نخواهند بود.
شاید با خود بگویید در کشورهای فقیر و توسعهنیافته که زمینهها و مسائل فرهنگی مشابهی دارند میتوان از یک سری روشهای ثابت اقتصادی استفاده کرد؛ اما باید بگوییم که چنین تصوری اشتباه است. در واقع، در چنین کشورهایی جهتگیریهای متفاوت ایدئولوژیکی باعث شده، مسائل فرهنگی بسیار پیچیده شوند. بنابراین، برای خروج از چنین وضعیتی لازم است از روشها و اندیشههای جدید استفاده کرد. در واقع کاری که اقتصاد توسعه انجام میدهد همین است.
طبیعتاً باتوجهبه تعریف اقتصاد توسعه و اهدافی که اقتصاد توسعه دنبال میکند، میتوانیم نتایج زیر را برای یادگیری اقتصاد توسعه بیان کنیم:
۱- برای درک دلایل تقریبی فقر، توسعهنیافتگی، تبعیض طبقاتی و جنسیتی و…؛
۲- برای مشاهدۀ اثربخشی نهادها و سیاستها برای رسیدگی به این مسائل اجتماعی؛
۳- نگرانی برای کارایی برنامههای هزینهای؛
۴- برای درک ارتباط بین اقتصاد سیاسی و توسعه.
برای اینکه بتوانیم اقتصاد توسعه را یاد بگیریم و در آن موفق باشیم، لازم است در حیطههای مختلفی مهارت داشته باشیم. بهعبارت دیگر، کلید موفقیت در این حوزه، آشنایی با علوم مربوط به آن است. برای مثال، مهارت در نوآوری بهعنوان یکی از موضوعات مهم در این شاخه از علم اقتصاد است. چراکه مسائل مربوط به توسعۀ کشورهای جهان سوم، در یک دنیای منحصربهفرد است. در چنین شرایطی فرد علاوه بر نگاه کلاسیک و روند آن، باید از روشهای غیر مرسوم این حوزه نیز استفاده کند.
باتوجهبه آنچه تا کنون گفته شد، میتوان دریافت که اقتصاد توسعه یک مبحث گسترده برای پیشرفت کشور در تمامی بُعدهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. به همین دلیل در قالب یک آموزۀ مؤثر، میتواند سبب رشد و توسعۀ هرچه بیشتر کشور شود. باتوجهبه اینکه فضای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک کشور، میتواند در یک کل منسجم، سبب رشد و گسترش کشور در ابعاد متنوع شود، آگاهی و یادگیری اقتصاد توسعه، در قالب نظریات نوین، بیشترین کمک ممکن را حاصل خواهد کرد.
به همین دلیل گفته میشود که در بحث توسعه، نمیتوان فقط به جنبۀ مالی و درآمدی اقتصاد تکیه کرد؛ بلکه باید زاویههای متفاوتی را هم بررسی کرد تا روندهای مرتبط با رشد، به نتیجۀ درستی برسند. از این رو در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از علم اقتصاد توسعه برای بررسی جنبههای فرایند توسعه و گسترش، بهره گرفته میشود تا در نهایت به پیشرفت و تغییرات اصولی و ساختاری منجر شود.
به این منظور اقتصاددانان با توجه به شرایط و وضعیت کشور، پارامترهایی در قالب فاکتورهای مختلف، مطرح میکنند تا سازماندهی در زمینههای مختلف علمی، اقتصادی و آموزشی صورت بگیرد که باید گفت همین موضوع نشاندهندۀ اهمیت یادگیری اقتصاد توسعه در راستای پیشرفت کشور است.

جنبههای مختلف اقتصاد توسعه
توسعۀ کشور و اقتصاد توسعه هر دو شامل طیف وسیعی از مطالعات است. اصولاً اقتصاد توسعه را میتوان به دو دستۀ اقتصادی و اجتماعی تقسیم کرد.
۱. دستۀ اقتصادی
- رشد اقتصادی
اقتصاد توسعه از رشد اقتصادی بهعنوان شاخصی برای کارایی توسعۀ کشور استفاده میکند. رشد اقتصادی نشان میدهد که کشور چقدر خوب اداره میشود و بالقوه در حال رشد است. بارزترین و کمیترین شاخص برای ارزیابی توسعۀ کشور است.
- تغییر ساختاری
تغییر ساختاری، نحوۀ سازماندهی اقتصاد کشور و نحوۀ عملکرد بازار بین عملیات بازار آزاد و کنترل دولتی است. تغییرات ساختاری اساسیترین جنبۀ توسعۀ کشور است. ازاینرو اقتصاد توسعه نیز به بررسی تغییرات ساختاری یک کشور میپردازد.
- تغییرات تکنولوژیک
فناوری میتواند رفتار اقتصادی مانند تولید و مصرف را به میزان فراوانی تغییر دهد. هنگامیکه فناوری جدیدی ظاهر میشود، اقتصاد توسعه تأثیر آن را بر توسعۀ کشور تجزیهوتحلیل میکند.
۲. دستۀ اجتماعی
اقتصاد توسعه، پیامدهای اقتصادی توسعۀ مرتبط با اجتماع را نیز تحلیل میکند.
- مؤسسهها
نهادها برای اقتصاد یک کشور ضروری هستند. نهادهای تثبیتشده، توسعۀ اقتصاد کشور را تسهیل میکنند.
- تحصیلات
سرمایۀ انسانی تحصیلکرده به تولید اقتصادی بیشتر و استاندارد زندگی بهتر منجر میشود. بسیاری از کشورها تمرکزشان در سرمایهگذاری از طریق آموزش سرمایۀ انسانی خود است؛ بنابراین اقتصاد توسعه به نتایج اقتصادی چنین سیاستهایی توجه میکند. در درجۀ اول به دنبال یافتن سطح سرمایۀ انسانی فعلی، توسعه و ارائۀ جهت برای سیاست آموزشی است.
- سلامت عمومی
استانداردهای زندگی بهتر، عامل بهبود سلامت عمومی است. کشورها سلامت عمومی را بخشی از توسعۀ خود میدانند. ازآنجاییکه پیشرفت سلامت عمومی مستلزم هزینههای فراوانی است، اقتصاد توسعه بسیار مهم است.
- شرایط کاری
شرایط کار، ارتباط نزدیکی با سطح پیشرفتۀ اقتصاد دارد. شرایط کاری شامل حقوق و مزایای کارکنان است که نشاندهندۀ قدرت خرید در یک اقتصاد است. اقتصاد توسعه میتواند در ارزیابی تأثیر شرایط کار بر اقتصاد آینده کمک کند.
انواع اقتصاد توسعه

- مرکانتیلیسم
تصور میشود مرکانتیلیسم یکی از اولین شکلهای اقتصاد توسعه است که شیوههایی را برای ارتقای موفقیت ملت ایجاد کرد و نظریۀ اقتصادی غالبی بود که از قرن ۱۶ تا ۱۸ در اروپا اجرا میشد. این تئوری، تقویت قدرت دولتی را از طریق کاهش قرارگرفتن در معرض قدرتهای ملی رقیب ترویج میکرد. مرکانتیلیسم مانند مطلقگرایی سیاسی و سلطنت مطلقه، مقررات دولتی را با ممنوعکردن مستعمرهها از معاملهکردن با سایر کشورها ترویج میکرد.

- ناسیونالیسم اقتصادی
ناسیونالیسم اقتصادی منعکسکنندۀ سیاستهای کنترل داخلی تشکیل سرمایه و اقتصاد و نیروی کار است با استفاده از تعرفهها یا سایر موانع. نتیجتاً حرکت سرمایه و کالا و نیروی کار را محدود میکند. اقتصادِ ابتدای تشکیل آمریکا نمونۀ بارز ناسیونالیسم اقتصادی بود. بهعنوان یک ملت جدید، بدون اتکا به عوامل خارجی، به دنبال توسعۀ خود بود. این کشور تعرفههای زیاد را تصویب کرد تا صنایع داخلی بدون مانع رشد کنند.
- مدل مراحل خطی رشد
مدل مراحل خطی رشد برای احیای اقتصاد اروپا پس از جنگ جهانی دوم استفاده شد. این مدل بیان میکند که رشد اقتصادی فقط از صنعتیشدن نشئت میگیرد. مدل مراحل خطی رشد، افزودن میزان مناسبی از سرمایه با مشارکت عمومی را به تصویر میکشد. این تزریق سرمایه و محدودیتهای بخش دولتی، به توسعۀ اقتصادی و صنعتیشدن منجر میشود.

- نظریۀ تغییر ساختاری
این تئوری بر تغییر ساختار کل اقتصاد یک ملت متمرکز است و هدفش تغییر جامعه از جامعۀ عمدتاً کشاورزی به کاملاً صنعتی است. بهعنوانمثال، روسیه قبل از انقلاب کمونیستی یک جامعۀ کشاورزی بود. هنگامیکه کمونیستها خانوادۀ سلطنتی را سرنگون کردند و قدرت را به دست گرفتند، کشور را بهسرعت صنعتی و درنهایت به ابرقدرت تبدیل کردند.
جمعبندی
اقتصاد توسعه شاخهای از علم اقتصاد است که بر توسعۀ اقتصادی و اجتماعی کشور تمرکز میکند؛ بر اینکه چگونه افراد یک جامعه میتوانند از فقر رها شده و از استاندارد زندگی بهتری برخوردار شوند. مطالعات اقتصادی توسعه را میتوان به دو جنبۀ اقتصادی و اجتماعی تقسیم کرد.
تحقیقات اقتصادی توسعه میتواند به سیاستگذاران در تصمیمگیریِ بهتر و تدوین برنامههای صحیح کمک کند. دانشجویان اقتصاد و اقتصاددانان حرفهای، نظریهها و روشهایی را بیان و ایجاد میکنند که متخصصان را در تعیین شیوهها و سیاستهایی راهنمایی میکند و در سطح سیاست داخلی و بینالمللی استفاده و اجرا میشود.
دیدگاهتان را بنویسید